Monday, May 28, 2007

فراخوان 2

از همه دوستان وب لاگ نويسمان دعوت مي كنيم كه در صورتي كه مايل هستند، آدرس وب لاگ هايشان را براي ما بفرستند. تا دوستان ديگر هم از انديشه و قلم و نگاه آن ها بهره ببرند.


فراخوان1

دوستان سلام:

در اين دو پست مي خواهيم شما را از برنامه هاي جديدمان با خبر كنيم:

تدوين دفترچه اي تحت عنوان آشنايي با رشته هاي دانشگاهي

هدف آن است كه هر يك از ما به فراخور توان و تجربه به معرفي فضاي علمي و فكري حاكم بر رشته هاي خود بپردازيم. توانايي هاي مورد نياز براي موفقيت در اين رشته را بشمريم و از محيط دانشكده و دانشگاه هايي كه درآن تحصيل مي كنيم(در ابعاد گوناگون فكري، فرهنگي، علمي و...) به گونه اي كه در انتخاب صحيح كنكوري ها موثر واقع شود، صحبت كنيم.حتي از ديدگاه خود نسبت به رشته، قبل و بعد از ورود به دانشگاه،حرف بزنيم.

شايد اگر هر كدام از ما چگونگي انتخاب رشته خود را طرح كنيم،و يا بعضي از ما حسرت هاي خود را در انتخاب رشته اي اجباري، بدون آگاهي و علاقه بيان كند، براي كمك به دانش آموختگان سال 86 در انتخابي صحيح و آگاهانه، قدم برداريم.

هدف آن نيست كه كتابي به قطركتاب سازمان سنجش و با توصيفاتي كوتاه و مختصر منتشر كنيم.

بلكه مي خواهيم رشته خود را با تمام شرايط حاكم و به گونه اي واقع گرايانه معرفي و شرايط انتخاب آن را با بياني ساده و جزئياتي دقيق بيان كنيم.

با تشكر

شوراي مركز كميته فرهنگي

Wednesday, April 11, 2007

برنامه فرهنگی- تفریحی

دوستان سلام!
این بار کمیته فرهنگی به کمک کمیته تفریحی برنامه ای برای کتابخوانی تدارک دیده است. به این ترتیب که با هم مسافتی را طی می کنیم وبعد ضمن توقف و استراحت با هم داستان کوتاهی را مطالعه وبه تحلیل آن می پردازیم.
با ما همراه باشید .
روز جمعه 24 فروردین 7 صبح، پارکینگ دارآباد لطفا اگر مایل به آمدن هستید ما رااز طریق ایمیل یا گروپ مطلع نمایید
متشکریم

Monday, March 12, 2007

يك بهار سبز، در كنار هم



بهار هميشه با فصل هاي ديگه فرق داره، بهار كه مي شه همه چيز تازه مي شه و آماده يك شروع دوباره...درختا پراز شكوفه ست و جوونه و به اميد يك روز ميوه دادن...ديواراي خونه تميز و سفيده و منتظر قاب عكس ها و نقاشي ها... بهار كه مي شه همه دور هم جمع مي شن، باهم مي گن و مي شنون و دوستي ها رو تازه مي كنن...
حالا يه بهار ديگه داره مياد،با تمام تازگي ها و خوبي هاش،خودمون رو حسابي آماده كرديم براي يك شروع دوباره و دوباره...
بهار داره مياد و انجمن هم مثل همه چيز ديگه تازه و اول راهه، كم كم داره ريشه و ساقه هاش جون مي گيره ، مي خواد شكوفه بزنه...انجمن بهار خودشو تو فصل بهار با 7 تا سيني كه باورشون داره ،كنار شما جشن مي گيره:
سلام، سلامت،سبزي،سپيدي، سعي، سرافرازي وسادگي
كميته فرهنگيبا همين عنوان مسابقه اي رو ترتيب داده:
عكس سفره هفت سين هاتون رو برامون بفرستيد يا ابتكار به خرج بديد و با حرف سين ، هفت سين جديد بسازيد ، ما از بين اون
بهترينش رو انتخاب مي كنيُُُُُُُُم.
منيره دروديان

Thursday, March 8, 2007

انجمن ما


از تلفني كه براي دعوت روز 4شريور به من شده بود خيلي خوشحال بودم.با خودم فكر كردم يك فرصت عالي براي كارهاي گروهي به وجود آمده.كار با دوستاني كه كمترين تجربه مشترك را با من دارند. جمع ما زاده يك بهانه
كوچك خواهد بودو عمل ما به بزرگي به اشتراك گذاشتن افكار و تجربه هايمان.
پس ازآن منتظر اولين تماس و فعاليت از طرف انجمن بودم.آن روز كه به عضويت در گروپ دعوت شدم،تعدادمان فقط 14 نفر بود و امروز ما 80 دانش آموخته ايم كه با همان بهانه ساده گردهم آمده ايم.اما تعداد اعضاي انجمن فقط اين نيست.وهنوز هم هستند دوستاني كه در آينده اي نه چندان دور به ما خواهند پيوست...
در ابتداي عضويتم دوستاني مي گفتند عضويت در اين گروه چه فايده اي دارد...آخر مگر تو وقت اضافه داري..!؟.آخرش كه چه...!؟
آن زمان پاسخ هيچ كدام ازاين پرسش ها را نداشتم.اما در نظرم آخر يك جمع دوستانه و با انرژي نمي توانست هيچ باشد...ومن امروز خوشحالم كه براي اميدهايم در كنار دوستاني هدفمند تلاش مي كنم..اگرچه كه راهي دراز در پيش است، اما من و همه دوستانم آغاز را براي پاياني خوش،صبوري مي كنيم.
يكي از دوستان انجمن جمله ساده اي را برايم يادآوري كرد:انسان ها خود را در آينه ديگري مي بينند و مي شناسند. مجموعه اي از افراد حال به هر اسم و هر عنوان ، داراي وجه اشتراك و يا تمايز مي توانست برايم يك آينه باشد. آينه اي كه بتوانم داشته هايم را خوب ببينم وجاي خالي نداشته هايم را حس كنم...
ترس من آن است كه درس و كار و روزمرگي هاي فردي و اجتماعي ازما انساني تك بعدي بسازد.... و بعد روزگاري به دلتنگي علاقه هاي سركوب شده مان بنشينيم .گروه، اهرمي براي پل زدن به افكار ديگران است. تمام تشريفات و گردهم آمدن ها بهانه اي ،براي عبور از همين پل است.. در كنج ذهن ديگران حرف هاي قشنگي پنهان است....
و عضويت يعني پرداخت كمترين بهاي فكري براي گذر از يك دروازه.ما از دروازه ء تنهايي عبور كرده ايم.اينجا سرزميني است كه به قول يكي از دوستان ديگر انجمن هم زيستي به همياري تبديل مي شود. راه چنداني تا افكار دوستانمان نمانده... ديگران امروز دوستان ما نام گرفته اند...
كدام بخش نهان فكر خودرا براي هم به يادگار خواهيم گذاشت،نمي دانم. اما مطمئنم كه در ذهن ما هست آرزوهايي كه براي برآورده شدن منتظر حضور ديگران است...
دوست من به" ما" چيزي بياموز كه هميشه حضور ذهن تو را در لحظه همراه شدن به يادآورد...و از "ما" توشه اي بردار كه در لحظات تنهايي، تو را به حسرت لحظه اي ديگر در جمع ما بودن بياندازد...
دوست من،بيا لحظات در كنار هم فدكشيدن را عميقا تجربه كنيم...

پ.ن: ما، در اينجا من و تويي است كه حاصل دركنارهم قرارگرفتن و تعامل دوجانبه مي باشد.

نگين صابري

Monday, February 19, 2007

سرودهاي ملي ايران

در اينجا به تاريخچه اي از سرودهاي ملي ايران مي پردازيم:

اولین سرود ملی ایران مربوط به دوره قاجار ساخته موسیو لومر فرانسوی (موسیقیدان نظامی اعزامی به ایران در دوره قاجار) است. این سرود برای پیانو نوشته شده و یک بار به هنگام ورود مظفرالدین شاه قاجار و در حضور وی در پاریس اجرا گردید و اجرای آن توسط ارکستر ملل اولین اجرای رسمی و ارکسترال آن است كه به پیشنهاد رهبر ارکستر در دوره حاضر ترانه‌ای برای آن توسط بیژن ترقی سروده شد و به همراه خواننده اجرا گردید.

نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
وطن ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که هم آواز تو منم
همه جان و تنم
وطنم وطنم وطنم
بشنو سوز سخنم
که نواگر این چمنم
همه جان و تنم
وطنم وطنم وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان


ای ایران، یکی از معروف‌ترین سرودهای ملی گرایانه‌ی ایرانی است.
این سرود در ۲۷ مهر ۱۳۲۳ در تالار دبستان نظامی دانشکدهٔ افسری فعلی بوجود آمد.
شعر این سرود توسط حسین گل‌گلاب همزمان با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم ساخته شد و روح‌الله خالقی آهنگی در آواز دشتی بر روی این شعر قرار داد. پس از نخستین اجرای این سرود در ارکستر انجمن موسیقی ملی در سینما تهران در خیابان استانبول، از رادیو ایران نیز پخش شد. در اجرای اول این سرود به شکل کُر خوانده شد ولی بعد از آن غلامحسین بنان و اسفندیار قره‌باغی آن را به شکل تک‌خوانی نیز اجرا کردند. از آن زمان تا کنون به دلیل محبوبیت فراوان، خوانندگان و گروه‌های موسیقی متعددی این سرود را اجرا کرده‌اند.
از ویژگیهای این سرود این است که در آن هیچ کلمهٔ غیر فارسی و حتی عربی به کار نرفته است.
این سرود هم در زمان حکومت پهلوی و همچنین در حکومت جمهوری اسلامی ایران، از صدا و سیمای ایران پخش شده است. برخلاف بعضی تصورات، این سرود تاکنون سرود ملی رسمی ایران نبوده است. در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی ایران این سرود مدت کوتاهی به عنوان سرود ملی از رادیو و تلوزیون پخش شد ولی پس از آن که با مخالفت گرایش‌های ضد ملی‌گرا مواجه شد و مدتها از رسانه‌های ملی ایران پخش نمی‌شد. اما در سالهای اخیر هر از چند گاهی در مناسبت‌های مختلف این سرود از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شده‌است.
این سرود موضوع اصلی فیلمی از ناصر تقوایی به همین نامِ ای ایران نیز بوده است. در این فیلم حسین سرشار نقش معلمی را ایفا می‌کند که سعی در آموختن این سرود به دانش‌آموزان خود دارد.


ای ایران ای مرز پرگُهر

ای خاکت سرچشمهٔ هنر
دور از تو اندیشهٔ بَدان

پاینده مانی تو جاودان
ای دشمن ار تو سنگ خاره‌ ای من آهنم

جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون، شد پیشه‌ام

دور از تو نیست اندیشه‌ام
در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما

پاینده باد خاک ایران ما
سنگ کوهت درّ و گوهر است

خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کِی برون کنم

بَرگو بی مهرِ تو چون کنم
تا گردش جهان و دور آسمان به‌پاست

نورِ ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون، شد پیشه‌ام

دور از تو نیست اندیشه‌ام
در راه تو، کِی ارزشی دارد این جان ما

پاینده باد خاک ایران ما
ایران ای خرّم بهشت من

روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم

جز مهرت در دل نپرورم
از آب و خاک و مهرِ تو سرشته شد گِلم

مهر اگر برون رود تهی شود دلم
مهر تو چون، شد پیشه‌ام

دور از تو نیست اندیشه‌ام
در راه تو كي ارزشي دارد اين جان ما

پاينده باد خاك ايران ما


سرود شاهنشاهی ایران، نام سرود ملی ایران در دوران زمامداری دودمان پهلوی بوده‌است. این سرود تا قبل از پیروزی انقلاب

اسلامی و سرنگونی رژیم سلطنتی، سرود ملی کشور ایران بوده‌است.

شاهنشاه ما زنده بادا،
پاید کشور به فرش جاودان،
کز پهلوی شـد ملک ایران،
صد ره بهتر زعهد باستان‏،
از دشمنان بودی پریشان،
در سایه اش آسوده ایران،
ایرانیان پیوسته شادان،

همواره يزدان بود اورا نگهبان


شعر سرود جمهوری اسلامی ایران با مدت زمان اجرای آن 59 ثانیه است به این قرار است:


سَر زَد از اُفُق
مِهرِ خاوران
فروغِ دیده‌ٔ حق باوران
بهمن، فَرِّ ایمانِ ماست
پیامت ای امام
استقلال، آزادی، نقشِ جانِ ماست
شهیدان، پیچیده در گوش زمانْ فریادتان
پاینده مانی و جاودان
جمهوری اسلامی ایران


پیش از سال 1371 سرودی که شعر آن راابوالقاسم حالت ساخته بود به این ترتیب بود:
شُد جمهوری اسلامی به پا
که هم دین دهد هم دنیا به ما
یاریگر ما دست خداست
ما را در این نبرد او رهنماست
از انقلاب ایران دِگر
کاخ ستم گشته زیر و زِبَر
تصویر آینده ما، نقش مراد ماست
شور سلحشوری ما، ایمان و اتحاد ماست
شام سیاه سختی گذشت
خورشید بخت ما تابنده گشت
در صحنه قرآن جاودان
پاینده باد نام ایران

Thursday, February 15, 2007

ولنتین یا سپندارمذگان؟


ترویج جشن های فراموش شده باستانی و جایگزین کردن آنها با جشن های بیگانه -که به صورت فراگیر در آمده و سعی در جهانی شدن آنها است- تلاشی است در جهت حفظ منابع هویت ساز ملت مان...

پس بیایید تا در جهت جایگزین کردن جشن سپندارمذگان به جای والنتاین بیگانه، همراه و همدل تلاش کنیم...

سپندار مذ، یکی از امشاسپندان و ایزدان آیین مزدیسنی است. سپندار مذ را در اوستا "سپنته آرمیتی" به معنای "فروتنی وبردباری تفدس" گویند.

در گاه شماری ایران باستان روز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم هر سال سپندار مذ نامیده می شده است، که نگاهبانی این روز و ماه بر عهده این امشاسپند بوده و روز پنجم ماه دوازدهم که روز و ماه سپندارمذ به هم تلاقی می کرده است، جشنی با همین نام برگزار می شده است. این فروزه ی اهورا مزدا در شکل معنوی و مینوی اش مظهر فروتنی، بردباری و سازگاری است و در نمود مادی و خاکی اش نگهبانی زمین، باروری و سرسبزی به وی سپرده شده است. این ایزد هماندد زمین بخشنده، صبور وبردبار است.

سپندار مذ فرشته نگاهبان زمین است و زمین به مثابه مادر مخلوقات؛ مادری که بدون چشمداشت فرزندانش را در دامان پر مهر خود می پروراند! و چه کسی عشقی والاتر و بی نقص تر از چنین عشقی سراغ دارد؟! عشقی بی توقع، پاک ، مقدس، شکیبا و تداوم دار... با استناد به چنین تحلیلی شایسته ترین روز برای نام گذاری روز عشق، روز مربوط به فرشته سپندارمذ می باشد...

یکی از پدیده هایی که جوامع بشری در حال حاضر با آن مواجه هستند، پدیده جهانی شدن است. جهانی شدن، جوامع رو به توسعه را با چالش های متعددی روبرو کرده و می کند. از ابعاد مهم این رویارویی، وضعیت بحران زای فرهنگ و آداب ورسوم ملی و قومی در این جوامع است. بحرانی که می تواند "تهدید" تلقی شود. در مجموع استحاله فرهنگی در فرایند یکسان سازی جهانی، بزرگترین خطری است که صاحبنظران برای آینده فرهنگ ها وخرده فرهنگ ها پیش بینی می کنند. ابعاد ودامنه های این پدیده آن قدر وسیع است که تمام شئون زندگی بشری را در عرصه های مختلف علمی، تکنولوژیکی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحت تاثیر خود قرار داده است.

از بعد فرهنگی، جهانی شدن بیشتر ناظر بر فشردگی زمان و مکان و پیدایش شرایط جدید برای جامعه جهانی است. عمده توجه آن بر روی مسائلی تمرکز دارد که یک فرهنگ را با بهره گیری از رسانه های جمعی و تبلیغات گسترده اشاعه داده، موجب از بین رفتن یا کمرنگ ساختن هویت های ملی و محلی شده و از این طریق یک فرهنگ غالب جهانی تشکیل گردد. مقوله ای که پیشتر مک لوهان از آن به عنوان دهکده جهانی یاد کرده است.

بنابراین یکی از شاخص های عمده فرایند جهانی شدن، از بین بردن خرده فرهنگ ها است و شکل گیری یک فرهنگ جهانی که ماهیت آن مبتنی بر فرهنگ مسلط آمریکایی است. می بینید که این مقوله از چه اهمیتی برخوردار است وچطور زیرکانه و با سیاست طوری برنامه ریزی شده است که جشن ها و آداب ورسوم بیگانه، نشانه و نمادی برای روشنفکری و مدرنیت محسوب گردد!

یکی از منتقدین از بین رفتن آداب و رسوم ملی و فراگیر شدن یک فرهنگ غالب جهانی، میشل فوکو است. فوکو معتقد است جهانی شدن با تمسک به "حال" و انقطاع از "گذشته" نوعی بیگانگی از گذشته را در افراد ایجاد می کند که به کاهش مشروعیت "حال" دامن خواهد زد، زیرا بشر وارد دوره جدیدی می شود که استمرار گذشته نبوده و از آن منقطع شده است. در این عرصه جدید وتازه -که هیچ گونه پشتوانه تاریخی و گذشته ای ندارد - ناامنی اولین ومهمترین احساسی است که به انسان معاصر دست داده و او را دچار بیگانگی می سازد. حاصل این فراگرد درونی واز خود بیگانگی، نوعی بی هویتی و بحران هویت می باشد.

اگرچه فرایند جهانی شدن تحمیلی است وکشورها محکوم به پذیرش آن هستند اما موجب برانگیخته شدن و مقاومت ملت ها ی مستقلی خواهد شد که ارزش ها، روش ها، الگوهای فرهنگی و هویتی خود را قبول دارند و خواهان حفظ و صیانت از آن ها می باشند.

گذشته ی تاریخی ایران، شاهد اهمیت خرده فرهنگ ها برای مردم ایران است؛ قلع وقمع مکرر اقوام مختلف ونابودی فرهنگی آنها در ایران، زیاد نپائیده است.

گذشته ی تاریخی ایران، شاهد اهمیت خرده فرهنگ ها برای مردم ایران است؛ قلع وقمع مکرر اقوام مختلف ونابودی فرهنگی آنها در ایران، زیاد نپائیده است.

برای مردمِ یک کشور ممکن است تنها منطقه جغرافیایی و جمعیت کشورش منابع هویتی محسوب گردد، اما برای کشوری همچون ایران با قدمتی چند هزار ساله وتمدنی کهن، فرهنگ، مذهب، آداب و رسوم، جشن ها و آئین های محلی، تاریخ، زبان و ... منابع هویت ساز محسوب می گردد. اگر منابع هویت ساز چنین ملتی کمرنگ گردد، ممکن است به فاصله گرفتن آنان از خویشتن واقعی و دستیابی به یک "هویت کاذب" گردد.

پرداختن به آداب ورسوم ایرانی، به مثابه تلاش در جهت حفظ یکی از منابع هویت ساز است.

هر گاه ایرانیان در برابر فرهنگ های دیگر منابع هویت ساز خود، از قبیل ایرانیت و موارد مشتق شده از آن -از قبیل جشن های باستانی شان- را معرفی می کنند، در راستای این منظور است که تصویری از خویشتن به خود و دنیا ارائه داده، روح جمعی و همبستگی شان را تقویت کنند.

امروزه هر کشوری می کوشد تا در کورترین نقاط تاریخ تمدن جهان، جائی برای تاریخ، فرهنگ، آداب ورسوم کشور خود پیدا نماید. چون هر ملتی که تاریخ خود را فراموش کند، رفته رفته خود نیز فراموش می گردد. دیگر از مردم سومر، بابل، آشور، کلده، عیلام و تمدن های کهن اثری نمانده است. چرا که مردم آن ملت ها در طی تاریخ در دیگر اقوام وارد شدند و گذشته و هویت خود را به فراموشی سپردند...

تاریخ ایران دارای فراز ونشیب های بی شماری است. این سرزمین بارها مورد تاراج و تهاجم کشورها وفرهنگ های دیگر قرار گرفته است. با وجود این ایرانیان هرگز مغلوب دشمن نشدند و به وسیله فرهنگ و اخلاق خود، به جای این که دنباله روی کشور غاصب گردند، آنان را مجذوب فرهنگ و نوع جهان بینی خویش کردند. این تاثیر چنان بود که بعدها فیلسوفان بزرگ یونان مانند سقراط، بقراط، افلاطون، ارسطو، فیثاغورس از آن پیروی کردند و پس از آن به گونه اندیشه نوافلاطونی و مثل افلاطونی هویدا گردید، همان عرفان واشراقی که بعدها توسط دانشمندان، فلاسفه، عرفا، ادیبان ایرانی همچون سهروردی، رازی، خیام، مولانا و... زنده وبالنده گردید.

بیایید ما هم با چشمانی باز و کنشی هدفمند میراث نیاکانمان را پاس بداریم و مدیون آیندگان نشویم.

بر گرفته از آتشکده